دنبالِ من نگرد
من نیستم دیگر 
همانقدر که تو نبودی
تو نیستی
نیستم دیگر
دنبالِ من نگرد
من پایِ آخرین قطار ایستاده ام
مقصدش هرکجا که باشد؛ باشد
بگذار اگر کسی تو را دید
خیال کند تو مانده ای و من رفته ام
خیال کند
من پایِ دوست داشتنت نماندم
باز هم بی رحم می شوم برایِ دلم
بگذار دوباره جایی دلی
باز هم عاشقِ چشمانِ تو شود
عاشقِ نبودنت اما نمی دانم !
یعنی تو می گویی
از من دیوانه تر در این شهر هست ؟
اگر بود
سلامِ مرا به او برسان و بگو
رویِ ماهِ تو را به جایِ من
هرروز ببوسد
دیوانه است.. می فهمد چه می گویم !
دنبالِ من نگرد
هرچند که می دانم نمی گردی
اما بگذار من دلخوش باشم
و هزار بار با خودم بگویم
دنبالِ من نگرد !
از تو هیچ کم نمی شود
اما
در من دلی با شنیدنش
نمیرد شاید.



тαɢε:
چهار شنبه 1 مهر 1394برچسب:, 15:59 ๓๏ђค๔єรєђ




میانِ همه ی خوبیها

 

 

 

                    وجود ِ تو

 

لنگریست

 

 

 

که مرا ،از دریای مواجِ ِپریشانی

 

 

 

به ساحل مهربانی ، می رساند

 

 

 

وقتی بلند قامت، ایستاده ای کنار سرو

 

 

 

                                          تو را نقاشی می کنم

 

 

 

میان ِ خاطره ها

 

 

 

من لبانت را با عشق ، رنگ می زنم

 

 

 

                                           ولبخند ت

 

 

 

شرمگین می کند ،غنچه ها را

 

 

 

من تو را ،در سبز ترین نقطه، میان عاشقی

 

 

 

در تمنای فردا می جویم

 

 

 

                           ودر آبی ترین آسمان

 

 

                                                             با تو ، پرواز خواهم کرد...   




тαɢε:
چهار شنبه 1 مهر 1394برچسب:, 15:57 ๓๏ђค๔єรєђ




"خداحافظی سخت است اما
بیا خداحافظی کنیم
بیا مرور کنیم
بخندیم بخندی
ببارم
بخندم
بیا تو را رو به رویِ خدا
به دستِ خودش بسپارم
تو را نشانش می دهم
با بغض اما محکم می گویم
خدا جان؛ حواست باشد
بیا برایت از تمامِ روزهایی بگویم 
که تو نفهمیدی و بر من چه گذشت
بیا برایت بگویم آرزوهایم را
باید هایت را بگویم
عاشق شو
این حِس بی نظیر است
او که آمد ما که شدید
حواست باشد به تمامِ حال و احوالش
دستانش را محکم بگیر
با غرور او را میانِ دوست و آشنا ببوس
غافلگیری هایِ وقت و بی وقت فراموش نشود
و به او تنها یک چیز بگو
بگو
دوستی در این حوالی گفت به تو بگویم :
چشمانش؛ تمامِ دنیاست
بیا خداحافظی کنیم
تو
یک خداحافظیِ عاشقانه به من بدهکاری"



тαɢε:
چهار شنبه 1 مهر 1394برچسب:, 15:55 ๓๏ђค๔єรєђ




مـــــــــــــــادر...

باغبانی است بزرگ منش ،
جفای خار می کشد تا گل بپروراند .
مادری که هیزم بر دوش دارد
پوکی استخوانش رو پنهان می کند
و رنگ دکمه های لباسش با همه فرق دارد
هیچ وقت به المپیک نرفته
ولی یک قهرمان است...



тαɢε:
چهار شنبه 1 مهر 1394برچسب:, 15:54 ๓๏ђค๔єรєђ




من ماندم و ۱۶ جلد
لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش
مترادف “دلتنگی” نمیشود…
کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!
درد دارد…



тαɢε:
چهار شنبه 1 مهر 1394برچسب:, 15:53 ๓๏ђค๔єรєђ




شآید گاهی ما ادمها اونقدر تنها باشیم که ندونیم کی هستیم بودیم شدیم اما به وقتشـ خوب میدونیم چی میخوایم نه از اول شروع کن نه از اخر شکایتـ.. زندگی کن زندگی زیباست زندگی ادامه دارد کوتاه و بلندش نکن وقتی توی همه سختیها کسی جز خدا رو نداری وقتی تنهایی وقتی تکیه گاهی نداری اینجاستـ خدا تنها کست میشهـ..




тαɢε:
چهار شنبه 1 مهر 1394برچسب:, 15:51 ๓๏ђค๔єรєђ




خطی کشید روی تمام سوال ها
تعریف ها معادله ها احتمال ها

خطی کشید روی تساوی عقل و عشق
خطی دگر به قائده ها و مثال ها

خطی دگر کشید به قانون خویشتن
قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها

از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
خطی به روی دفتر خط ها و خال ها

خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها




тαɢε:
چهار شنبه 1 مهر 1394برچسب:, 15:49 ๓๏ђค๔єรєђ