دختر که باشی هزار بار هم که بگوید:

دوستت دارد!

باز خواهی پرسید:

دوستم داری؟!

و ته دلت همیشه خواهد لرزید!

دختر که باشی هر چقدر هم که زیبا باشی

نگران زیباتر هایی می شوی که شاید عاشقش شوند!

هر وقت که صدایت میکند: خوشگلم!

خدا را شکر میکنی که در نگاه او زیبایی!!

دست خودت نیست

دختر که باشی همه ی دیوانگی های عالم را بلدی!




тαɢε:
یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:, 15:34 ๓๏ђค๔єรєђ




        بسلامتے پسرے که وقتے בلت گرفته وבاغونی!

 
پشت تلفטּ ωـرش בاבوبیבاבمیکنے وتلفونو روش قطع میکنی...
 
امامیבونه اوטּ لحظه چقבر محتاجشی...
 
پشت ωـرهҐ زنگ میزنه تاآرومت کنه!
 
پسرے که وقتے ωـوارماشینشے تماҐ مבت בست راستش رو בستته
 
پسرے که چشاش وحشے ومغروره...
 
اماهرבفعه که میگه تاتهش هستم...
 
چشاش ازعشق برق میزنه...
 
پسرے که وقتے صبح بهش زنگ میزنے وهنوزخوابه!
 
باصבاے خواب آلوבش میگه جانم!
 
صבاے خواب آلوבش בیوونت میکنه!
 
پسرے که خاطرخواه کҐ نבاره اماوقتے باهات عهבرفاقت میبنבه
 
توبرنامش نفرسومے وجوב نבاره...
 
پسرے که براش مهҐ نیس جے اف בوستش ازتوخوشگلتره..
 
هربار زول میزنه توچشاتومیگه:
 
بخבاتوتکے בختر...
 
پسرے که בستاتو توבستاش میگیره حس امنیت وجوבنو پرمیکنه...
 
پسرے که وقتے لب בریاکنارش نشستے وسرتومیزارے روسینش
 
قلبش تنב تنב میزنه....
 
پسرے که وقتے میره مهمونه خونه فامیل
 
زنگ میزنه توحیاط نیҐ ωـاعت باهات حرف میزنه تابهت نشوטּ بבه
 
تونخ هیچکבوҐ ازבختراے تو مهمونے نیست...
 
پسرے که عاشقے بلבه...
 
پسرے که حرفے نمیزنه که نتونه بهش عمل کنه
 
اماهرحرفے زב پاش وایسته...
 
پسرے که تاتوخیابوטּ یکے بهت کج نگاه میکنه
 
בکورصورتشو عوض میکنه...
 
پسرے که بعב ے בعواے مفصل باهҐ آشتے کرבیטּ
 
ازش میپرسی:هنوزҐ בوسҐ בاری؟!
 
لبخنבمیزنه...בستشو בورگرבنت حلقه میکنه ومیگه:
 
عاشقتҐ به مولا...
 
پسرے که وقتے میگے آخ تماҐ تنش میلرزه که نکنه خارے به پات بره
 
پسرے که وقتے میبینه به בختراے בورو ورش حساسے وحساבت میکنے
 
בستتومیگیره وبهت میگه:בلت قرص باشه.
 
 بقرآטּ مטּ فقط مال خوבتم...



тαɢε:
یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:, 15:22 ๓๏ђค๔єรєђ




پرسه میزنی " از این شاخه به ان شاخه میپری " سفره دلت را همه جا باز می کنی "می خواهی باشی اما نه تنها "بود و نبودت برای کسی فرقی نمیکنه " برای موندن فقط باید بود اما عاشقتر از همیشه " انقدر عاشقی که ترجیح میدی نباشی " تنها ..عاشق..و شاید باشی اما دیوانه"مجنون..هر چیزی جز دورو " حسود " و قلبی به وسعت یک اسمون کینه...فقط می نویسم از تو"... و عشق دیگر مهم نیست که عاشق باشی یا نباشی فقط باورم کن "...حتی اگر شده به قیمت زندگی...همین!؟چیز دیگری نمیخواهم




тαɢε:
یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:, 15:12 ๓๏ђค๔єรєђ




نیمه گم شده که میگن اینه

 




тαɢε:
جمعه 7 شهريور 1393برچسب:, 19:10 ๓๏ђค๔єรєђ




قانون هایی که نیوتن از قلم انداخت

 

 قانون صف:
اگر شما از يک صف به صف ديگری رفتيد، سرعت صف قبلی بيشتر از صف فعلی خواهد شد.

 

 
قانون تلفن:
اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتيد، آن شماره هيچگاه اشغال نخواهد بود.

 

 
قانون تعمير: 
بعد از اين که دست‌تان حسابی گريسی شد، بينی شما شروع به خارش خواهد کرد.

 

 
قانون کارگاه: 
اگر چيزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترين گوشه ممکن خواهد خزيد.

 

 
قانون معذوريت: 
اگر بهانه‌تان پيش رئيس برای دير آمدن پنچر شدن ماشين‌تان باشد،  روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشين‌تان، ديرتان خواهد شد.

 

 
قانون حمام: 
وقتی که خوب زير دوش خيس خورديد تلفن شما زنگ خواهد زد.

 

 
قانون روبرو شدن: 
احتمال روبرو شدن با يک آشنا وقتی که با کسی هستيد که مايل نيستيد با او ديده شويد افزايش می يابد.

 

 
قانون نتيجه: 
وقتی می‌خواهيد به کسی ثابت کنيد که يک ماشين کار نمی کند، کار خواهد کرد.

 

 
قانون بيومکانيک: 
نسبت خارش هر نقطه از بدن با ميزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

 

 
قانون تئاتر: 
کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است ديرتر می‌آيند.

 

 
قانون قهوه: 
قبل از اولين جرعه از قهوه داغتان، رئيس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشيد.




тαɢε:
جمعه 7 شهريور 1393برچسب:, 19:17 ๓๏ђค๔єรєђ




آیا می دونستین مریخیا وختی پاشون پیچ می خوره زمین نمی خورن؟
مریخ می خورن
من برم پیِ اکتشافات بعدیم
چقدر باهوشم خدایا ممنونم ازت

 

 

 




тαɢε:
جمعه 7 شهريور 1393برچسب:, 19:6 ๓๏ђค๔єรєђ




وقتی که قلب هایمان كوچك تر از غصه هایمان میشود، وقتی نمیتوانیم اشک هایمان را پشت پلك هایمان مخفی كنیم و بغض هایمان پشت سر هم میشكند ...

 

 

 

وقتی احساس میكنیم بدبختیها بیشتر از سهم مان است و رنج ها بیشتر از صبرمان ...

 

 

 

وقتی امیدها ته میكشد و انتظارها به سر نمیرسد ...  

 

وقتی طاقتمان تمام میشود و تحمل مان هیچ ...

 

آن وقت است كه مطمئنیم به تو احتیاج داریم و مطمئنیم كه تو فقط تویی كه كمكمان میكنی ...

 

آن وقت است كه تو را صدا میكنیم و تو را میخوانیم ...

 

ن وقت است كه تو را آه میكشیم تو را گریه میكنیم ... و تو را نفس میكشیم ...

 

وقتی تو جواب  میدهی، دانه دانه  اشکهایمان را پاك میكنی ... و یكی یكی غصه ها را از دلمان برمیداری ...

گره تك تك بغض هایمان را باز میكنی و دل شكسته مان را بند میزنی ...
سنگینی ها را برمیداری و جایش سبکی میگذاری و راحتی ...
بیشتر از تلاشمان خوشبختی میدهی و بیشتر از حجم لب هایمان، لبخند ...

 

خواب هایمان را تعبیر میكنی، و دعاهایمان را مستجاب ...

 

 

آرزوهایمان را برآورده می کنی ؛ قهرها را آشتی میدهی و سختها را آسان تلخ ها را شیرین میكنی و دردها را درمان

 

 

ناامیدی ها، همه امید میشوند و سیاهی ها سفیدسفید ...




тαɢε:
پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, 13:21 ๓๏ђค๔єรєђ